غریبه
 
 

بسبسش

ارسال شده در تاریخ : شنبه 6 / 11 / 1388برچسب:, :: 5:6 :: توسط : محسن

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت

 

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت

ولی هیچکس واقعاً

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد.

یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است !

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم :

خدایا، تو قلب مرا می خری ؟.

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم 

ببخشید، دیگر

"برای شما جا نداریم

از این پس به جز او کسی را نداریم"


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 3 / 11 / 1388برچسب:, :: 23:7 :: توسط : محسن

شعر های عاشقانه جدید

 

عشق نمي پرسه اهل کجايي ، فقط ميگه تو قلب من زندگي مي کني . عشق نمي پرسه چرا دور هستي فقط ميگه هميشه با من هستي . عشق نمي پرسه که دوستم داري فقط ميگه : دوستت دارم
 
درشهرعشق قدم ميزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خيلي تعجب کردم تاچشم کارمي کردقبربودپيش خودم گفتم يعني اين قدرقلب شکسته وجودداره؟يکدفعه متوجه قلبي شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهاي روي قبرراکنارزدم که براش دعاکنم واي چي ميديدم باورم نميشه اون قلبه همون کسيه که چندساله پيش دله منو شکسته بود
 
 سرکلاس دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي گفت ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : بهترين زندگي!!! در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي رسند مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشکند !!
 
عشق تنها براي يک بار مي ايد و براي تمام عمرش مي ايد عشق همان بود که به تو ورزيدم حقيقتا همان يک بار حقيقتا همان يک بار و از بس بدان اويختم تا هميشه همه ي زندگي ام با ان بيش خواهد رفت بس تا هميشه عا شقت مي مانم
 
 
اگه روزي شاد بودي، بلند نخند كه غم بيدار نشه و اگه يه روز غمگين بودي، آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای امدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
 
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شايد ديگه هيچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن .چون شايد هيچ وقت ،هيچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد  

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...

 

هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 / 10 / 1388برچسب:, :: 13:22 :: توسط : محسن

سالها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پر زدن آنسوی پرده ی آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله ی کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

وخدا تکه ای خاک را برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

اینهمه از خدا دور هستم


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 / 10 / 1388برچسب:, :: 13:17 :: توسط : محسن

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما،‌ اما
گرد بام و در من
بی ثمر می‌گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو ، فریب

قاصدک! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم، خردک شرری هست هنوز ؟

قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند

 

2تا صدا هست که خیلی دوستشون دارم

1.صدای تو وقتی که هستی

2.صدای اس ام اس تو وقتی که نیستی

 

 

نه پای رفتنم اکنون ، نه بال پرواز است

از این چه سود که بر من ، در قفس باز است . . .

 

 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی که چه درد است . . .

 

 

نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .

 

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام / لاله پژمرده و زندانی ام

بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .

 

زبانم را نگاه خسته ات بست / زمستان با زمستان ها بپیوست

نگاهت لرزشی انداخت در دشت / دلم چون متن یک آیینه بشکست . . .

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 / 10 / 1388برچسب:, :: 1:10 :: توسط : محسن


به من میگفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیرمیمیرم... باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر...! سالهاست در تنهایی پژمرده ام... - کاش امتحانش نمی کردم
 
---------------------------------

امشب به خاطر غزل آخرم بخند….امشب که از همیشه شاعرترم بخند….تا پر شود نگاه من از رنگ زندگی….تا حس بودنت بشود باورم بخند
---------------------------------------


نشد ز عشق برای همیشه دور بمانم….. شکوه چشم تو نگذاشت با غرور بمانم
--------------------------------


در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود. وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
-------------------------------------


گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود
--------------------------------


ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 / 10 / 1388برچسب:, :: 7:8 :: توسط : محسن

 

از يه خر ميپرسن: راسته كه تركها خر هستند؟ خره ميگه يه مذاكراتي شده، ولي ما زير بار نرفتيم!


يه ترکه داشته راز بقاء ميديده که يه دفعي خره لگد ميزنه تو سينه شيره ! ترکه جو گير ميشه میگه محمد ياش صلوات


دوتا غضنفر تصميم ميگيرن فارسي صحبت كنن اولي ميگه پاشو دومي نميپاشم اولي جواب ميده نگو نميپاشم بگو پاشيده نمي شوم


ازچوپان دروغگو بعد از مردن مي پرسن اسمت چيه ميگه دهقان فداكار


يه طوطي با يه قورباغه ازدواج ميكنن بچشون ميشه قوطي


یه روز یه ترك و یه اصفهانی و یه تهرونی رو میخواستن اعدام كنن بهشون میگن :
سه نوع اعدام داریم = گیوتین ، طناب دار و تیر باران
شما باید یكی از اینها رو انتخاب كنین .
تهرونیه میگه : منو با گیوتین بكشین هیچی نفهمم .
سر تهرونی رو میذارن زیر تیغ گیوتین تا تیغ میاد پایین دم گردنش گیر میكنه و تهرونیه آزاد میشه .
اصفهونیه هم میگه : من رو هم با گیوتین اعدام كنین و با ز هم تیغه گیوتین گیر میكنه و اون هم آزاد
میشه .
بعد نوبت تركه میشه و میگه :
این گیوتین كه خرابه …منو تیر باران كننید . !!!


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1388برچسب:, :: 12:51 :: توسط : محسن

 

مي ترسم از نبودنت...

و از بودنت بيشتر!!!

نداشتن تو ويرانم ميكند...

و داشتنت متوقفم!!!

وقتي نيستي كسي را نمي خواهم.

و وقتي هستي" تو را" می خواهم.

رنگهايم بي تو سياه است ،و در كنارت خاكستري ام

خداحافظي ات به جنونم مي كشاند...

و سلامت به پريشانيم!؟!

بي تو دلتنگم و با تو بي قرار....

بي تو خسته ام و با تو در فرار...

در خيال من بمان

از كنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت.......


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1388برچسب:, :: 5:33 :: توسط : محسن
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید محسن هستم بدون نظرنرید
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 133
بازدید دیروز : 108
بازدید هفته : 265
بازدید ماه : 241
بازدید کل : 17102
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Alternative content